شاید مغرور باشم (خودم میگم یه کم، دیگران میگن خیلی) و خیلی ادعام شه که از هرچیزی تقریبا سر در میارم و خیلی زرنگم.. اما همیشه می دونم من نمی تونم زندگی رو هیچ وقت کشف کنم. یا بتونم تمام لحظاتش و درک کنم. همیشه یه برگ تازه، یه حرف نو، یه چشمه جدید واسه افتادن، گفتن و جوشیدن داره...! جالبیش هم به اینه اصلا. مگر نه زندگی واسه خیلی ها تکراری و خسته کننده می شد. این روزا خیلی کارا برام عادی شدن. کارایی که قبلا خیلی ابهت داشتن و انجام دادنشون برام سخت بود. نمی دونم بگم خوبه یا نه!!! نوشته هام خیلی گنگ هستن می دونم عزیزم. نمی خواد خودت و واسه فهمیدنشون عذاب بدی. شاید همینجوری نوشتم که یه چیزی گفته باشم! شرایطم این روزا یه جوری شده که نمی تونم زیاد مطلب بزارم تو وبلاگ یا حواسم بهش بشه. باید ببخشید من رو.
فارس چت را در گوگل محبوب کنید
نظرات شما عزیزان:
[+] نوشته
شده توسط گلبرگ و مهدی در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
به یک آغوش گرم
برای فراموش
کردن سرمای
زندگی
نیازمندیم و آدرس
golbargstan.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.