همه اش تقصیر خودت بود، وقتی حسرت یه بار گفتن دوست دارم، خرید یه گل خشک و خالی رو ، تو جیگرم گذاشتی. وقتی هر کاری کردی چشمامو بستم و به روت نیاوردم و گفتم تاج بالا سرمی، سایه ی رو سرمی، عصبانی بودی دیگه...
یادت اون بار جلوی بابام سینه ات رو سپر کردی و توش روش واستادی، وای چقدر آب شدم، همین کارت باعث شد تا چند وقت از زور خجالت از چند تا خیابون اون ورتر خونه ی مامان اینا رد بشم، راستی اون سری که جلوی خواهرام و شوهراشون سرم داد زدی و جلوی اونا سکه ی یه پولم کردی، یادته؟
آخه من که تقصیر نداشتم با شوهر خواهرم حرفت شد و فقط به خاطر اینکه بهت گفته سیگارت رو بیرون آتیش کن ، دق و دلی ات رو سر من خالی کردی، چقدر خواهرام الکی می خواستن دلداریم بدن...
فارس چت را در گوگل محبوب کنید
نظرات شما عزیزان:
[+] نوشته
شده توسط گلبرگ و مهدی در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
به یک آغوش گرم
برای فراموش
کردن سرمای
زندگی
نیازمندیم و آدرس
golbargstan.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.