هیچ وقت خدایی اش درس خون نبودم... ولی پزشکی رو دوست داشتم و دارم و خواهم داشت! رفتم رشته حسابداری خوندم و خوندم الانم ترم ششم هستم و کم کم دارم فارغ التحصیل می شم تو همین سال آخری. ولی هنزو عشق دکتری تو رگ و خونمه. هر وقت هم رفتم بیمارستان قلبم تاپ و تاپ می زده. اصلا یه حال خوشی دارم اونجا. یا دکتر که می بینم ذوق مرگ میشم. با همه این احوال امروز رفتم دفترچه دانشگاه آزاد و باز خریدم. نه از روی اجبار و وظیفه و ... بلکه از روی علاقه و به هدف یه رشته! فقط یه رشته! دکترای حرفه ای! می خوام بشم دکتر محمد. برام دعا کنید. می خوام بخونم امتحان بدم ببینم چه رتبه ای می یارم امسال. یه چیزی بگم بخندید؟! رشته ام انسانی بوده. ای جانم به این اعتماد به نفس. یعنی تو میگی نمیشه؟ می ترسی؟ بلند تر بگو.... چی؟ آفرین... میشه میشه! به هر حال ما این همه وقتمون و تو زندگی تلف می کنیم بزار واسه اینم درس بخونیم اومدیم و گرفت. سنگ مفت گنجیشک هم مفت. تاااااااااازه اش یکی از بچه های سایت که نمی خوام بگم مهتابه می خواد همه کتاب و جزوه هاش و برام پست کنه در خونه. فکرش و کن! میگه دو سه تا کارتن می شه. حالا هدفم امسال نیست. سال بعدم شد خیالی نیست. بازم خوبه. نظر تو چیه؟!
فارس چت را در گوگل محبوب کنید
نظرات شما عزیزان:
[+] نوشته
شده توسط گلبرگ و مهدی در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
به یک آغوش گرم
برای فراموش
کردن سرمای
زندگی
نیازمندیم و آدرس
golbargstan.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.